آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

0

پایگاه خبری اقتصادی معاصر، جناب سید نورالدین شاه نعمت الله ولی کرمانی ، از اقطاب و عرفای مشهور سده هشتم و نهم هجری ست که تصوف ایرانی را توأم با شریعت اسلامی به مرحله تازه ای رهنمون گردید و پیروان سایر طریقت ها را نیز تحت تاثیر خود قرار داد. پدرش از بزرگان محترم عرب که آبا و اجدادش همگی صاحب مقامات عالیه واهل مکاشفه و کرامات بوده اند و مادرش از خوانین شبانکاره فارس بوده است . ولادت حضرت شاه نعمت الله ولی در سال ۷۳۰ در کوهبنان کرمان رخ داده است.نسبت ایشان با نوزده نسل به حضرت رسول اکرم (ص) می رسد.شاه نعمت الله از اقطاب تصوف و عرفای ایران است که به جهت کثرت آثار منظوم و منثور و وسعت دامنه ارشاد و نفوذ عقاید عرفانی و تربیتی در تاریخ ادب و فرهنگ کشورما، منزلت و پایگاهی رفیع دارد. شاه نعمت الله ولی مقدمات علوم را نزد شیخ رکن الدین شیرازی، علم بلاغت را نزد شیخ شمس الدین مکی و کلام و حکمت الهی و اصول را نزد سید جلال الدین خوارزمی و قاضی عضد الدین تلمذ نموده است؛ چون علم ظاهری او را سیراب نکرد، در جستجوی مراد خویش به سیرو سفر پرداخت و به دنبال گوهر درخشان حقیقت معنی از اعماق اقیانوس بی کران عرفان شد، تا اینکه به مکه معظمه رسید و پس از سالها گشت و گذار چهره مقصود را نمایان دیده و پرده از تمثال بی مثال عشق گشوده و به زیارت جناب شیخ عبدالله یافعی، قطب و از اعاظم عرفای آن دیار نائل آمد و در نخستین دیدار به او دل باخت . جناب شاه در وصف او چنین می گوید:
شیخ ما کامل و مکمل بود
قطب وقت و امام عادل بود
یافعی بود نام و عبدالله
رهبر رهروان آن درگاه

باری، جناب شاه نعمت الله ولی پس از هفت سال کسب فیض در خدمت پیر و مرادخود به مقام ارشاد رسیده و از دست وی خرقه گرفت،چرا که او(شاه نعمت الله ولی) غواص معانی در دریاهای عدم گشته و رهنمای سالکان و عاشقان طریق عشق گردید.از آن پس حضرت شاه نعمت الله سفرهای بسیاری را به ممالک مختلف آغاز کرد، این بار نه به عنوان یک طلبه ساده و جستجوگر مشتاق ، بلکه به عنوان قطب و مرشدی کامل که با انفاس قدسی و نفس مسیحایی خویش ، دلهای مرده را جان می بخشید و به اندیشه های کاذب و خیال های باطل نور حکمت و روشنایی معرفت می داد و طالبان طریقت و تشنگان معرفت را سیراب می کرد. او تمام مردم را شایسته ارشاد می دانست و در به روی همه مشتاقان حتی مطرودین می گشود و با روی باز فارغ از هر نوع رنگ و نژاد و زبان و آیینی از همگان استقبال می کرد و همه را مورد محبت و عنایت خویش قرار می داد، چون تمام انسانها ، موجودات و ذرات عالم را ساخته دست محبوب خودش، آفریدگار زیبایی ها، خداوند یکتا می دید و جمله معروف اوست که می فرماید: «هر کس که همه اولیا، او را رد کنند، من او را قبول دارم و فراخور قابلیتش تکمیل کنم ».

لذا افراد بسیاری از عرب ، عجم، هندو، ترک و غیره به در خانقاه وی می آمدند و از او می خواستند تا طریقه ی رهایی از جسم مادی و فناپذیر و همچنین راه دست یابی به بقای ابدی و اتصال باطنی به عالم دوست را به آنان بیاموزند. زنده یاد دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی نویسنده عالیقدر و مورخ دانشمند در کتاب «بارگاه خانقاه در کویر هفت کاسه» و همچنین در سخنرانی های خود در سمپوزیوم مربوط به حضرت شاه نعمت الله ولی، از کرامات آن جناب و از ارادت خود به حضرت شاه ولی می گوید: مزار شاه نعمت الله ولی درکرمان مورد احترام همه گروههاو طبقات هست. یهود و گبر و زرتشتی و مسلمان،شیعه و سنی،همه و همه به زیارت ایشان می روند.دکتر باستانی نقل می کند : در ایامی که در کرمان معلم بودم،گفتندکه یک بانوی زردشتی، به نام خانم ورقایی ،که بچه دار نمی شد و خودش هم اتفاقا قابله و ماما بود، یک وقت در آستانه ی شاه ولی نذر کرد که اگر صاحب فرزند شد،یک کناره قالی،برابر در آستانه شاه ولی فرش کند.اتفاق روزگار ،باردار شد و به جای یک فرزند ، دو فرزند (دو قلو) آورد. آن زن نیز نه تنها به نذر خود وفا کرد ،بلکه دو تا کناره قالی در دو طرف در ورودی آستانه انداخت که دکور فرش زیباتر شد.

حضرت شاه نعمت الله آنقدر در قلوب خاص و عام مردم و سایر بلاد نفوذ داشتند که همواره تا کنون مشتاقان و گرفتاران زیادی را در حریم قدسی و ساحل نجات خویش راه داده اند و در التفات و محبت خود را به روی همگان گشوده است.درباره کرامات ایشان باید گفت که سرتاسر وجود و زندگانی ایشان مملو از کرامات بوده و هست و تمامش در این صفحه نگنجد ، زیرا «گنجایش بحر در سبو ممکن نیست»
و اما مشهورترین کرامت آن جناب ماجرای مصاحبت ایشان با امیر تیمور گورکانی ست که روزی در هنگام مصاحبه با آن جناب عرض کرد: با آن که شما به زهد و تقوی موصوف هستید چه گونه است که می بینم با امرای دولت من و محتشمان اردو مصاحبت و مجالست می کنید ودر خوردن و آشامیدن با آنها مشارکت می فرمایید و از لقمه های شبهه ناک بی پروا تناول می نمائید؟ آن حضرت در جواب تبسمی کرده و فرمودند:

گر بگیرد خون جهان را مال مال
کی خورد مرد خدا الا حلال؟

البته این جواب وی را قانع نکرد بلکه سبب اعتراض و بدبینی وی شد و از این رو در مقام امتحان از حضرت شاه نعمت الله بر آمده و به صورت محرمانه به خوان سالار(رئیس آشپزخانه) خود دستور داد که فردا بره ای را به زور وظلم ازمظلومی ناتوان گرفته به طباخ دهد که از آن غذا درست کرده و هنگام ناهار بر سر سفره وی گذارد،وضمنا از حضرت شاه نعمت الله استدعانمودکه ناهار فردا را در مصاحبت وی صرف نماید.خوان سالار به فرموده عمل می کند و از پیره زنی نحیف بره ای به جبر گرفته به طباخ می‌دهد ، غذا را درست می کنند و بر سر سفره سلطان می گذارند، سلطان نیز غذای درست شده از بره را خدمت حضرتش تقدیم می کند و ایشان نیز بسم الله گفته و میل می کنند؛ پس از خاتمه غذا سلطان گفت این چه حالت است که می بینم ،غذایی که می دانم بی شبهه حرام است بدون تأمل میل فرمودید و حلال دانستید؟! آنگاه ماجرای بره گرفتن از پیره زن را عرض کرد.آن حضرت فرمود بهتر است تحقیق و تفتیش بیشتری در این باب بفرمائید که شاید حکمتی در آن نهفته باشد.

سلطان دستور داد پیره زن صاحب بره را در مجلس حاضر کرده و از او سوال نمود. پیره زن گفت: ای شاه جهان فرزندی دارم که برای کار به سرخس رفته بود و مدتی از وی بی اطلاع بودم و اخبار اضطراب آمیزی از وی می شنیدم، نذر کردم که اگر به سلامت باز آید بره ای نیاز خدمت سید نعمت الله نمایم،روز گذشته پسرم به سلامت باز آمد، طبق نذر خود بره ای به خدمت سید می بردم که غلامان سلطان آن را به زور از من گرفته و به مطبخ شاهی آوردند و به زاری من اعتنایی نکردند. شاه از شنیدن این سخن شرمسار و منفعل شده و از حضور آن جناب عذرخواهی نموده و خواستار عفو گردید.اینها نمونه هایی از کرامات است که مقام والای آن جناب را می رساند همانطور که خود آن جناب در اشعار خود می فرمایند:

ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم
صد درد را به گوشه چشمی دوا کنیم

و جالب اینکه جناب حافظ با اشاره به همین شعر حضرت شاه نعمت الله و البته از سر بندگی حق و شوق نیاز که خواسته عشق بازی شاعرانه و عارفانه ای با شعر شاه ولی کند این شعر را می سراید:

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبش دوا کنند

و حافظ بااین غزل،ارادت خود را به حضرت شاه ولی می رساند…
ودیگر ،اشعار رندانه وعارفانه محض شاه نعمت الله ولی ست که تماما سرشاراز اصطلاحات عرفانی ست؛منظور ازشعر عارفانه محض شعری ست که صراحتا وبه وضوح درباره ی نکته یا معنایی عرفانی ست.

این نوع اشعار در دیوان شاه نعمت الله فراوان یافت می شود و همچنین شکوه و اقتداری که در اشعار ایشان وجود دارد :

ای عاشقان ای عاشقان من پیر را برنا کنم
ای تشنگان ای تشنگان من قطره را دریاکنم
ای طالبان ای طالبان کحال ملک حکمتم
من کور مادرزاد را در یک نظر بینا کنم
من رند کوی حیرتم سرمست جام وحدتم
زان در خرابات آمدم تا میکده یغما کنم

شاه نعمت الله از پیروان تعالیم عرفانی محیی الدین ابن عربی ست و آثار منثور او رساله هایی ست که اغلب در شرح آراء محیی الدین نوشته شده است.تأثیر عقاید و اصطلاحات مکتب ابن عربی در اشعار شاه نعمت الله، اعم از غزلیات و قصائد و رباعیات، نیز کاملا مشهود است.

پس از وفات شاه نعمت الله ولی بنا بر فرمان او یگانه فرزندش شاه برهان الدین خلیل الله به جانشینی رسید.و سپس هشت نفراز فرزندزادگان واعقاب وی به جانشینی ومقام ارشاد رسیدند که همگی پس از دعوت واظهار ارادت سلطان احمد شاه بهمنی و سپس استقبال جانشینانش به شاه نعمت الله و جانشینانش در دکن هندوستان ساکن بودند.

پس از مراقد مطهر حضرت امام رضاعلیه السلام وحضرت معصومه سلام الله علیها و حضرت عبدالعظیم علیه السلام بزرگترین مقبره در ایران مجموعه ی مزارحضرت شاه نعمت الله ولی درماهان کرمان است که بنیادآن به قرن نهم دوره تیموریان باز می گردد.

احداث مقبره سید نورالدین شاه نعمت الله ولی تقریبا بلافاصله بعد از وفات او در نیمه اول قرن نهم هجری / پانزدهم میلادی با حمایت مالی احمد شاه بهمنی ، پادشاه دکن که از مریدان شاه ولی بود آغاز شد و به تدریج طی پانصد سال تکوین یافت.جناب شاه نعمت الله همواره به مریدان خود توصیه به کار و فعالیت می فرمود و خود نیز در این زمینه سر مشق دیگران بود.وی ضمن ارشاد مریدان اوقاتی را در مزرعه ی خویش به کشاورزی می پرداخت.وی می فرمود بهترین ریاضت برای تصفیه و تهذیب نفس کار و فعالیت و خدمت به خلق است. جناب شاه همواره تأکید می فرمود که گوشه نشینی و تنبلی و تکدی موجب کسالت و سستی می شود و مریدان را به فعالیت اجتماعی و معاشرت با مردم و دوری جستن از مواد مخدر دعوت می کرد.

جناب شاه نعمت الله ولی قریب صد سال زندگی کرد و سرانجام در روز پنجشنبه بیست و سوم ماه رجب ۸۳۲ و به قولی ۸۳۴ هجری در کرمان حیات فانی را بدرود گفت و جنازه اش دوش به دوش دوستداران و ارادتمندان حضرتش تا ماهان حمل و در آنجا به خاک سپرده شد.

شهراد شاهرخی طهرانی (نویسنده و شاعر)

نظر خود را با سایرین در میان بگذارید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.