پادشاه بی مانند، کوروش بزرگ
کوروش دوم یا همان کوروش کبیر در نقش یک فاتح و یک امپراطور به نحو بارزی در تمام عصر خویش و قرنها بعد در همه جا مایه شگفتی و تحسین بود؛ دنیایی که او با نیروی جوانی مصمم به تسخیر، اصلاح و رهبری آن شد در آن ایام بیش از هر چیز به برابری و انسانیت و تسامح و وحدت که او در همه جا منادی آن بود و به حقیقت هم پایبند آن بود اصرار میورزید و خواهان عدل و راستی و درستی بود. خشونتها و قساوتهای امپراطوریهای گذشته شرقی که تا آن زمان به وسیله آشور و بابل و مصر و حتی ماد به وجود آمده بود همه جا مایه نفرت و ناخرسندی شده بود. این امپراطوران همه جا به کشتار مردم و غارت و چپاول میپرداختند و دست به تخریب میزدند و تجاوز میکردند. کوروش برخلاف آنها همه جا با مغلوبان به رأفت و مهربانی با دشمنان رفتار میکرد و به مدارا میپرداخت و با صاحبان عقاید و رسوم مخالف به تسامح رفتار میکرد. کوروش نفخه مهر و محبت را در عالم دمید و الگوی یک فرمانروای نیک و عادل بود و فرمانروایی نوین را که مبنی بر اخلاق و عدالت و نجابت بود در عالم گستراند. بیانیه او در بابل که یک نسخه آن بر روی یک استوانه گلی از دستبرد حوادث مصون مانده است در ضمن تقریر پیروزی بر دشمن و دلجویی از مغلوبان و ستمدیدگان، اولین پیش نویس اعلامیه حقوق بشر را در آن دنیای ظلم و هرج و مرج و تبعیض عرضه میدارد و این خود نبوغ سیاسی را نیز در وجود این فاتح بزرگ و عدالت خواه بیمانند قابل ملاحظه نشان میدهد. صفات عالی و اخلاقی او سبب شد تا در نزد مورخان و فلاسفه یونان به عنوان نمونه پادشاهی و سرمشق امپراطوری مورد تحسین و آفرین باد واقع شود. در همه جا که به عنوان فاتح وارد میشد برخلاف فاتحان آشور و بابل نسبت به معابد اقوام، حداکثر احترام و تکریم را نشان میداد. برای تعمیر و توسعه پرستشگاهها کمکهای بیدریغ میکرد؛ از اعمال هرگونه تضییق نسبت به پیروان ادیان اجتناب داشت و با نهایت دقت این شیوه اخلاقی و انسانی را مراعات میکرد زیرا که اساس تحکیم پادشاهی را بر آن میدانست.
چنانکه در بیانیه کاهنان بابل تصریح شده است، و استوانه کوروش هم که شامل بیانیه اوست و هر دو مقارن زمان فتح بابل نوشته شده است آن را تایید میکند، بابل، بی جنگ و جدال تسلیم گشت و انضباط سپاه فاتح طوری بود که نه آسیبی به شهر رسید و نه قتل و غارتی رخ داد و در واقع شهر از آسیب مصون ماند و تخریبی هم رخ نداد. کوروش بزرگ با همه مردم و مقامات به محبت و نرمی و مدارا برخورد میکرد و مورد مهربانی قرار میداد؛ اسیران یهود را نیز که بخت النصر پادشاه سابق به بابل آورده بود آزادی و اجازه بازگشت به بیت المقدس داد. ظروف معبد را به آنها بازگرداند و کاهنان و یاران قوم هم او را به همین سبب منجی خود و شبان یهوه خواندند و کوروش قصر پادشاهان بابل را مقر حکمرانی خویش ساخت و بابل هم مثل اکباتان از آن پس تختگاه امپراطوری وسیع وی واقع گشت.
کوروش بزرگ چنانکه محققان به درستی خاطرنشان کردهاند در سراسر دنیای باستانی به مثابه مردی فوق العاده نگریسته شد. پارسیها کوروش را پدر میخواندند، یونانیها او را به چشم پادشاه نمونه و فرمانروای قانونگذار مینگریستند و قوم یهود که وی معبد و آزادی عبادت آنها را به ایشان بازگردانید او را شبان یهوه و منجی از طرف خدا میخواندند. عامه مردم در مانای، ماد، عیلام، اورارتو، لیدیه، بابل و حتی فنیقیه، او را به چشم نجات بخش میدیدند و از اینکه در امپراطوری او خشونت و تعدی امپراطوری های گذشته جای خود را به عدالت و تسامح داده بود از وی خرسند بودند.
کوروش پادشاه بیمانندی ست که افتخار ایران و ایرانیست.